با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت شما دوست گرامي.
لطفاً در خبرنامه سايت عضو شده تا هرگونه اطلاعات جديد سايت را از طريق ايميل به شما گزارش دهيم.
با تشكر
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت شما دوست گرامي.
لطفاً در خبرنامه سايت عضو شده تا هرگونه اطلاعات جديد سايت را از طريق ايميل به شما گزارش دهيم.
با تشكر
شلوارک لاغری هات شیپر ، ساخته شده از الیاف نئوتکس ، این شلوارک تمامی ویژگی ها و کاربردهای شلوار لاغری هات شیپر را دارد و پوشیدن آن باعث افزایش تعرق و چربی سوزی شده و همچنین باعث جمع شدن بافت های چربی ، پا ،ران و باسن می شود ، توجه کنید این کالا هم برای آقایان قابل استفاده است و هم برای بانوان.
تاپ لاغری هات شیپر و شکم بند لاغری هات شیپر
تاپ لاغری هات شیپر ویژه بانوان ورزشکار ، فرم دهنده جمع کننده ناحیه بالا سینه ، ساخته شده از الیاف نئوتکس ، بسیار موثر در چربی سوزی و افزایش تعرق است ، شکم بند لاغری هات شیپر ، ساخته شده از الیاف نئوتکس، هم برای خانم ها و هم برای آقایان ، جمع کننده کامل شکم ، فرم دهنده ناحیه شکم و پهلو ، افزایش تعرق در تمامی حالات ، حتی در حالت عادی و نشستن هم باعث افزایش حرارت خواهد شد و در هنگام تحرک ، ورزش و یا حتی پیاده روی باعث افزایش تعرقات زیر پوستی و تسریع فرآیند چربی سوزی می شود.
سخت آشفته و غمگین بودم…
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !
بزن باران
خواننده : فرزاد فرزین
زندگیم رو لبِ تیغه...نمی شه با تو بیام
زخم من خیلی عمیقه...نمی شه با تو بیام
آخرِ قصه چی می شه...خودمم نمی دونم
واسه اینکه با تو باشم...می خوام و نمی تونم
خواننده : امیر زیاری (از خوانندگان آکادمی گوگوش)
اَزم بگذر همین حالا...حلالم کن که ناچارم
منم مثل تو داغونم...منم حالِ تو رو دارم
منم حالِ تو رو دارم...مثل دریای آتیشم
حلالم کن اگه دارم...دلیلِ فاصله می شم
تو این تاریکی مطلق...چشات یه راهِ روشن بود
همیشه شونه های تو...رفیقِ هق هقِ من بود
این اولین بارونِ دلتنگیه...اما دلای ما پُر از کویره
امشب تو هم بی خوابی داره چشمات...امشب منم چشام رو هم نمی ره
امشب به هر جاده که رو می کنی...یکی درست شبیه من تو راهه
می شینی پشت پنجره ولی باز...تصویر من توی چشای ماهه
مادربزرگ
گم کرده ام در هیاهوی شهر
آن نظر بند سبز را
که در کودکی بسته بودی به بازوی من
در اولین حمله ناگهانی تاتار عشق
در انتهای هر سفر
در آیینه
دار و ندار خویش را مرور می کنم
این خاک تیره این زمین
پایوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل
در آخرین سفر
در آیینه به جز دو بیکرانه کران
به جز زمین و آسمان
چیزی نمانده است
گم گشته ام ‚ کجا
ندیده ای مرا ؟
"حسین پناهی"
خودم میخوام تو فکر تو باشم
خودم میخوام از دنیا جداشم
تمام عمر هر کاری که کردم
واسه این بوده مدیون تو باشم
دلم میخواد هر جایی که میرم
تو هر لحظه تورو یادم بیارم
عذابم میده این احساس اما
هنوزم این عذاب دوست دارم
تو فضای سرد خونه
دلم انگار نگرونه
با تموم دلخوشي ها
ولي امشب پُـره خونه
" برای دوست خوب كودكي،حسني"
يه نگاه خسته بود توي كتاب قصه ها
بغضي كه شكسته بود بين تموم عرصه ها
يه جوون كاغذي لاي تموم واژه ها
با يه كفش نمدي شده شبيه سوژه ها
نشسته گوشه ی ایوان همی گوید به یک پیمان
بی تو ای صاحب زمان بیقرارم هرزمان
ما که دانیم بی ولی ال میکنند
پس چرا غم را تظاهر میکنند
خسته از چند رنگیه عالم کنند
کاش دانند خود نگارین میکنند
هرچه میخواهند به سرعت میکنند
زیرلب غرلند به عالم میکنند
دل ندارند پول(مایه) دور از خود کنند
ازبرای اعتبار و ابرودین دین کنند
ازفروع دین فقط حج میکنند
درعزانذری به عالم میکنند
اسم و رسم خود هویدا میکنند
احترام خشک وخالی میکنند
احترام جاه ومنسب میکنند
حرمت والد شکستن میکنند
خدمت اولاد دائم میکنند
این همه را یک تنه خود میکنم
عاقبت درگورای وای وای میکنم
" ا . حسن پور "
لالالالا ديگه ديره
زمان داره سريع ميره
ديگه فرصت واسه موندن
براي من نمي مونه
گله دارم مثه ابری که یه عمره بی قراره
گله دارم مثه چشمی که میباره
گله دارم که غرورم پیش تو بی اعتباره
واسه تو فرقی نداره کی به یاد تو بیداره
که نه فانوسه نه مهتاب
دلمُ به کی ببندم
ته این دهکده ی خواب
اگه یه اتاق کوچیک
اگه یه پنجره باشه
پای اسم کی بمونم
که برام خاطره باشه
می شمارم دقایق را
با آهنگ ثانیه هایش
دریغا این نزدیکی روشنایی نیست ...
یاد آن شب
که فریاد گام هایش
از دورادور ذهنم می آمد
دختربارانم عاشق آرامم بي تومن بر دارم
باتومن آزادم مهرتودريادم خاطرت آوازم
تو می رسی و غمی پنهان همیشه پشت سرت جاری
همیشه طرح قدم هایت شبیه روز عزاداری
تو می نشینی و بین ما نشسته پیکر مغمومی
غریب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاری
شبیه جنگل انبوهی که گر گرفته از اندوهِ -
گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم
وقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیم
داغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم تو
هر چند از دو چـشم خودت می چکانیم
من اگرصبح عدم بعدبانگ سحرت ازوفات شب قبل ازسرعشق قيام سر صبح برپايم تو زمن خرده مگير
تعداد صفحات : 2
تبلیغات